Web Analytics Made Easy - Statcounter

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر-  فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ابلاغیه‌ای به رئیس انجمن علمی پزشکی حقوقی ایران خواسته است به جای کلمات «پریود» و «قاعدگی» از واژۀ «ماهینگی» استفاده شود. فرهنگستان البته واژۀ «دشتان» را نیز مناسب دانسته است.

«دشتان» را اول بار خانم شهلا زرلکی پژوهش‌گر ادبیات و واژه شناس به کار برده و در توضیح آن گفته بود دشتان را در «اَوِستا» یافته اما پیداست که ماهینگی در دهان بهتر می‌چرخد و فهم معنی آن آسان‌تر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



 با این حال برخی رسانه‌ها و فعالان فرهنگی به جای استقبال به تمسخر روی آورده یا در عنوان خبر علامت تعجب گذاشته اند. در نگاه این اشخاص هر معادل سازی لطیفه «کش‌لقمه» به جای «پیتزا» را فرایاد می‌آورد در حالی که ساخته فرهنگستا ن نبود و تراوش ذهن خلاق نویسنده یک فیلم‌نامه  بود و تازه آن هم قشنگ است. مگر نمی‌وییم کش‌مکش یا کشاکش. چرا نگوییم کش‌لقمه؟!

مخالفت‌ها یا تمسخرها یا جدی نگرفتن‌ها دلایل مختلفی دارد:

برخی تصور می کنند این واژه ها را شخص غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان می‌سازد و چون به لحاظ سیاسی با او مشکل دارند و مجلس یک‌دست و بی‌کیفیت کنونی دست‌پخت اوست قضاوت درباره واژه‌ها را هم با نگاه سیاسی درمی‌آمیزند.

این در حالی است که آقای حداد لیسانس فیزیک و دکتر فلسفه است و اگرچه اهل قلم و نوشتن است اما واژه‌گزینی کاری بسیار تخصصی است. مصوبه اخیر را  هم خانم نسرین پرویزی ابلاغ کرده نه حداد عادل. پس این بهانه باطل است. بهترین گواه نیز همین متن از نویسنده این سطور که منتقد رویکرد سیاسی آقای حداد است اما فرهنگستان را نیکو می‌داند.

بعضی از اهل رسانه می‌گویند چون کلمه جا افتاده است واژۀ تازهبه ارتباطات لطمه می‌زند. اما خودشان کلماتی مانند "یارانه" را به وفور به کار می‌برند. در حالی که قبل‌تر گفته می شد "سوبسید" و حتی "سوبسیت"! در فوتبال نسل‌های پیش از کلماتی چون گلر استفاده می کردند اما بچه های امروز می‌گویند دروازه‌بان. قدیمی‌ها هموز می‌گویند "بک" و امروزی‌ها مدافع.

 اینها همه واژه‌های تازه است و اتفاقا رسانه است که جا می‌اندازد. کما این که اگر قرار بر توزیع "کالابرگ" باشد هم این اصطلاح جا می‌افتد. در دهه 60 اما می‌گفتند "کوپِن" یا "کوپُن".

از فرهنگستان انتقاد می‌شد چرا نسبت به واژه‌های عربی حساس نیست و تنها فرنگی‌ها را تغییر می‌هند. در حالی که فرهنگستان رضاشاه به قصد پارسی سازی ایجاد شد و شهرداری به جای بلدیه یا دادگستری به جای عدلیه یا شهربانی به جای نظمیه حاصل همین دوران است. (جالب است بدانید وقتی واژۀ پرونده ساخته شد تمسخر می‌کردند که به دوسیه بگوییم پرونده؟ چند نفر امروز معنی دوسیه را می‌دانند؟!)قاعدگی اما فرنگی نیست و معادل آن هم پارسی است. این را دیگر چرا نباید برتافت؟ این که فرهنگستان زبان و ادب فارسی در جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت فقیهان معادل مثبتی برای قاعدگی می‌سازد در‌خور ستایش است نه سرزنش. چون قاعدگی زن در فرهنگ مذهبی بار مثبت ندارد ونگاه طبیعی به آن از دستاوردهای جهان مدرن است.

   در قرآن کریم در سوره بقره آیه 222 آمده «‌از تو درباره خون حیض سؤال می‌کنند، بگو پلید و آلوده است و در این حالت با زنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند.»

  پس مطابق فرهنگ مذهبی به جای ماهینگی باید آلودگی و پلیدی می‌گذاشتند اما این کار را نکردند و ماهینگی را ابداع کردند و چه بسا اگر فرهنگستان شورای نگهبان داشت با شرع تطبیق نمی‌داد و رد می‌کرد.  

  قرآن البته به جنبه بهداشتی قضیه توجه داشته و در آن زمان جز این نمی‌شد توضیح داد ولی با نگاه سنتی همان معادل باید به کار می‌رفت نه ماهینگی که در آن شباهت به ماه هم مستتر است و زن به خاطر یک رخداد طبیعی تکریم شده نه تحقیر. این جای سرزنش و تعجب دارد؟ وقتی مذهبی‌ها سکوت کرده‌اند یا رییس فرهنگستان که همه از ارتباطات او آگاه‌اند مُهر تایید زده صدای روشن‌فکران سکولار باید دربیاید؟!

باورتان می‌شود وقتی فرهنگستان واژه‌های دانشگاه، ارتش، پدافند و دادگستری و خود واژۀ واژه را ساخت (‌5 واژه که اکنون بسیار رایج است) 5 شخصیت بسیار مشهور و بسیار معتبر از درِ مخالفت وارد شدند و حتی به ریشخند گرفتند؟ آن 5 شخصیت ادبی و فرهنگی و تاریخی اکنون درگذشته‌اند اما 5 واژه و یکی خود واژۀ واژه بر زبان همگان است.

  آن 5 نفر اینها بودند: عباس اقبال (‌دربارۀ دانشگاه)، سید حسن تقی زاده ( دربارۀ واژۀ واژه)، دکتر خسرو فرشید‌ورد ( ارتش)، دکتر سید جعفر شهیدی ( پدافند) و عبدالله مستوفی هم دربارۀ دادگستری. پس مخالفت های اولیه  طیبعی است.

  نویسنده این سطور هم با ساخت برخی کلمات مانند پیام کوتاه به جای اس‌ام‌اس نقد داشت و دیدیم آنچه دکتر کزازی به تنهایی ساخت (‌پیامک) رایج شد و این گزاره که قبل از رواج بهتر است ساخته شود درست است مانند ماهواره. اما در مورد «قاعدگی» تنها بحث کلمه نیست. یک فرهنگ است و از این منظر هم باید ستود.

  کما این‌که در جوامع امروز نگاه به «یائسگی» هم تغییر کرده زیرا زن تنها با باروری داوری نمی‌شود تا از 50 یا پنجاه و چند سال به بالا که احتمال باروری او کمتر و کمتر می شود انگ یأس و نومیدی بر زنانی بنشیند که بر خلاف گذشته پیر به حساب نمی‌آیند و یکی از هراس‌های لذت از رابطۀ سالم و مشروع که فرزند ناخواسته است زدوده شده و به خاطر همین به جای یائسگی هم کلمه فرنگی به کار می‌رود و به جای آن هم حالا به سادگی می‌شود گفت بی‌ماهینگی.

  بله. کلمه در رمان و شعر می‌شکوفد. واژه‌ای که در شعر احمد‌رضا احمدی تازه از دست رفته یا شاملو بنشیند (‌کلماتی چون سم‌ضربه) طبیعی‌تر است تا با بخشنامه‌های دستوری اما قاعدگی به دلایل پیش‌گفته حکایت جدایی دارد و ابتکار فرهنگستان ستودنی است.

 

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: قاعدگی فرهنگستان ادب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۶۶۶۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آریایی‌ها چه کسانی بودند؟/ نگاهی عمیق به مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران

آریایی‌ها یک گروه از اقوام هندوایرانی هستند که در گذشته از دشت‌های آسیای میانه به جغرافیای ایران مهاجرت کردند. این مهاجرت‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی اتفاق افتاده‌اند. علی‌رغم اختلاف نظرها در مورد زمان و شکل این مهاجرت‌ها، اکثر تاریخ‌نگاران موافقند که آریایی‌ها جزو اولین گروه‌هایی بودند که به ایران مهاجرت کردند. 

به گزارش بیتوته، واژه "آریا" اصطلاحی است که در زبان سانسکریت و زبان‌های هندواروپایی برای اشاره به خود و دیگران با معنای "نجیب" یا "خوب" به‌کار می‌رفته است. این واژه در متون باستانی مانند ریگ‌ویدا، مهمتا، آوستا و... به‌عنوان توصیفی برای این گروه از افراد استفاده می‌شده است.

واژه "آریا" از اهمیت زیادی در متون سانسکریت و اوستایی برخوردار است و در طول تاریخ با مفاهیم مختلفی در این متون به کار رفته است. برخی از نظریه‌ها و تفسیرها در مورد مفهوم واژه "آریا" به شرح زیر است:

معنای اصلی مذهبی 

بسیاری از محققان، به ویژه در زمینه زبان‌شناسی و باستان‌شناسی، باور دارند که مفهوم اصلی واژه "آریا" در متون سانسکریت و اوستایی، معنای مذهبی و دینی داشته است. آنها به آریاهان (آریایی‌ها) به عنوان یک گروه قومی دین‌مدار اشاره می‌کنند و این واژه برای نشان دادن افرادی که به دین‌های هندوایرانی (مانند زرتشتیان) ایمان آورده‌اند، به کار رفته است.

تفسیر مفهوم ایرانی 

برخی از پژوهشگران معتقدند که واژه "آریا" اصطلاحی است که از کلمه "ایران" گرفته شده و به معنای مردمان ایران یا مرتبط با ایران است. این تفسیر به تبیینی جغرافیایی و نژادی اشاره دارد و نه الزاماً به معنای مذهبی.

تفسیر مفهوم نژادی 

برخی از نظریه‌پردازان اعتقاد دارند که مفهوم "آریا" ابتدا به همه اقوام هندواروپایی اطلاق می‌شد، اما به مرور زمان و با پیشرفت فرهنگ و تمدن، این مفهوم به معنای اقوام خاصی از هندوایرانیان محدود شد.

در کل، تفسیرها و نظریه‌ها درباره مفهوم واژه "آریا" متنوع هستند و مبتنی بر متون مذهبی، تاریخی، و زبان‌شناختی مختلف است. این مفهوم در متون باستانی به ویژه در سرزمین‌های هندوایرانی به کار رفته است و تأثیرات عمیقی بر فرهنگ و تاریخ این مناطق گذاشته است.

آریایی‌ها در ایران سکنا گرفته و به تدریج با جمعیت‌های محلی آنجا آمیخته‌اند. این ادغام فرهنگی و نژادی ممکن است در تکوین تمدن‌های باستانی ایران تأثیرگذار بوده باشد. در طول تاریخ، جامعه ایرانی با مشارکت افرادی از نژادها و فرهنگ‌های مختلف شکل گرفته است.

مطالعات باستان‌شناسی و زبان‌شناسی نشان می‌دهد که آریایی‌ها از زبان‌های هندواروپایی به خصوص شاخه‌ای که به آن هندو،آریایی یا هندو،ایرانی گفته می‌شود، استفاده می‌کردند. این زبان‌ها تأثیر بسزایی بر زبان فارسی و دیگر زبان‌های هندو،ایرانی داشته‌اند.

تمدن آریایی

مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران 

ورود آریایی‌ها به فلات ایران، در گروه‌های متفاوت و بزرگ، طی تقریباً هزار سال اتفاق افتاد و سرانجام، در اوایل هزاره‌ی اول قبل از میلاد، جایگزینی و سپس ایجاد فرمانروایی آن‌ها در نقاط مختلف این سرزمین را شکل داد.

از بررسی منابع و شواهد موجود می‌توان نتیجه گرفت که از اوایل هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، مهاجرت آریایی‌ها به ایران آغاز شد. این مهاجرت‌ها در دسته‌های بزرگ و کوچک به صورت متناوب طی دو هزاره ادامه یافت. اقوام آریایی در این حرکت‌ها در نقاط مختلف پراکنده شده و در بین اقوام بومی جا نمی‌گرفتند. در عین حال، در زندگی اجتماعی آن‌ها، اثرات چشمگیری برجای گذاشتند.

سرانجام، در هزاره‌ی اول پیش از میلاد، این اقوام در سه گروه متمایز، یعنی مادی، پارسی و پارتی، انسجام یافتند و به عنوان مثلثی که غرب، جنوب و شرق ایران را فرا گرفته بودند.

اولین حکومت آریایی با نام مادها در غرب این مثلث شکل گرفت و فصلی نو در تاریخ ایران و جهان گشود.

در سراسر ایران، به ویژه در غرب ایران، حکومت‌های مهم و کم‌وبیش متنوعی وجود داشتند که زندگی عهد کهن این منطقه را شکل داده بودند. آریایی‌ها هنگام مهاجرت و ورود به تدریج و به نحوی مستمر و پیوسته وارد قلمرو این حکومت‌ها می‌شدند. در ابتدا، این ورود فرم مشخصی نداشت و با تأثیر گذاشتن بر فرهنگ و تمدن بومی، زندگی را شکل می‌دادند.

اما به تدریج با افزایش جمعیت آن‌ها و ضعف حکومت‌های کهن، فرتوت و انحطاط یافته، به گونه‌ای شگفت‌آور تغییر کرد. آنان نه تنها جای خادمان را می‌گرفتند، بلکه به علت کثرت جمعیت، نیروی جسمانی و قدرت تحرک بیشتر، نژاد فائق را به وجود می‌آورند و بومیان آسیایی را به نابودی کشانیدند.

با توجه به کمبود منابع در مورد نحوه‌ی حرکت و ورود آریایی‌ها به سرزمین‌های جدید، می‌توان گروه بزرگی را تشخیص داد که به هند و اروپا مهاجرت کردند؛ این گروه به عنوان گروه هند و اروپا یا به اصطلاح دیگر، گروه هند و ژرمنی شناخته می‌شود. این عنوان به این دلیل اطلاق شده که آن‌ها منطقه‌ی وسیعی از هندوستان تا اسکاندیناوی را فرا گرفته‌اند و امروزه دانشمندان اطلاعات بسیاری از مشترکات فرهنگی، تمدنی و زبانی بین این گستره جغرافیایی را یافته‌اند. 

مهاجرت آریایی‌ها

مسیرهای احتمالی اقوام ایرانی

ورود آریایی‌ها باعث شکل‌گیری یک فصل تاریخی جدید در ایران شد. این دوران از اعصار طلایی تاریخ ایران به حساب می‌آید زیرا امپراتوری‌هایی که در این دوره به وجود آمدند، ابرقدرت شرق را در مقابل ابرقدرت غرب قرار دادند. سرزمین اولیه‌ی این اقوام در نواحی جنوب غربی استپ‌های روسیه بوده و به ایرانویچ معروف می‌شود. از اینجا این اقوام، با عبور از شمال و غرب دریاچه آرال و هندوکش، به سمت خوارزم و سغد حرکت کردند.

سپس از رود سیحون گذشته و به بلخ (باکتریا) رسیده و در اینجا به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شدند. گروه غربی با گذر از شمال و غرب دریای خزر و قفقاز و دور زدن دریای سیاه، به شبه‌جزیره‌ی آناتولی (آسیای صغیر) رسیدند. در همین حین، این گروه در ابتدا بین اقوام هوری که حکومتی مهم داشتند، رخنه کردند و به تدریج به دلیل کثرت جمعیت، نژاد برتر شدند. به این ترتیب، حکومت میتایی آریایی در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد شکل گرفت.

شاخه‌ی شرقی آریایی‌ها، که به نام هند و ایرانی مشهور است، پس از عبور از کناره‌های رود جیحون و رود بلخ، نواحی مختلف را زیر پوشش نژادی خود قرار دادند و گروه باقی‌مانده دوباره راه خود را به سمت جنوب ادامه دادند و به دو شاخه‌ی متمایز تقسیم شدند:

شاخه‌ی هندی 

شاخه‌ی هندی پس از عبور از بلخ، به جانب کوه‌های هندوکش روان شد. گروهی از آن‌ها در کناره‌های رود کابل مستقر شدند و گروه دیگر به موازات آن رود به جانب هند رفتند. این گروه پس از ورود به سرزمین هندوستان، به سوی رود سند پیش رفته و به تدریج نژاد آریایی هندی را به وجود آوردند. آریایی‌های ایرانی و هندی که در سرزمین مادر در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند، دارای مشترکات فراوانی در تمام ابعاد زندگی بودند.

شاخه‌ی ایرانی 

شاخه‌ی آریایی ایرانی در ابتدای هزاره‌ی اول پیش از میلاد، در حدود بلخ از برادران خود که به جانب هند می‌رفتند، جدا و وارد ایران شدند. این گروه پس از معابر شرقی دریای خزر به جانب شرق و غرب ایران روان گشتند و به تدریج در سراسر این سرزمین پهناور پراکنده شدند.

شواهد نشان می‌دهد که آریاییان ایرانی و هندی، مدت‌های بسیار طولانی در یکجا و در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. این همبستگی نژادی، فرهنگی و تمدنی، به‌ویژه از فحوای ودا کتاب مقدس هندیان و نیز اوستا کتاب مقدس ایرانیان، مشخص می‌شود.

آریایی‌های وارد شده به ایران، به دسته‌های گوناگونی تقسیم شدند. یک گروه به سوی شمال و شمال غربی این سرزمین رفتند و به داخل سرزمین کاسی‌ها نفوذ کردند. این گروه با گروه‌های بومی و آریایی که از قبل در نزد آنان رخنه کرده بودند، آمیخته و نهایتاً کاسی‌ها را آریایی خواندند.

دسته‌ی دیگر در شمال شرقی و شرق ایران استقرار یافته و با تکمیل تعداد افرادشان اقوام پارتی را به وجود آوردند، یعنی همان اقوامی که بعدها شاهنشاهی اشکانی را بنیان گذاشتند. دسته‌ای دیگر نیز به سمت جنوب و غرب ایران حرکت کرد.

به نظر می‌رسد که در ابتدای هزاره‌ی اول پیش از میلاد، مهاجمان آریایی، به زور و با امواج متوالی وارد می‌شدند و از دو راه، یعنی دو معبر شرقی و غربی دریای خزر از طریق ماوراء النهر و قفقاز، به مهاجرت خود ادامه می‌دادند. این مهاجران نه تنها در بین بومیان و در کنار هم زندگی می‌کردند بلکه برخلاف هزاره‌های گذشته، در حکومت‌های مستهلک نشدند، بلکه خلاف آن، همبستگی و تعامل بین آریاییان ایرانی و هندی، بسیار طولانی و موفقی بود.

آریایی‌ها پس از ورود به ایران، به دو شاخه اصلی تقسیم شدند: شاخه شرقی و غربی. شاخه شرقی که به سوی هندوستان متوجه می‌شد، به دلیل تسخیر پیشین نژادنشان از این سرزمین، به سمت ایران جلوگیری شد. بنابراین، آن‌ها به سمت غرب حرکت کردند. در این مسیر، ایلام را فرا گرفتند و به شکلی به شهر ایلام رسیدند. در اینجا، آریایی‌ها اقامت گزیدند و به کوچ نشینی‌های فصلی پرداختند.

این شاخه از آریایی‌ها در ادامه مسیر خود به سمت غرب پیش رفته و با مردمان آشور روبرو شدند. این تداخل باعث نفوذ آریایی‌ها به داخل حکومت اورارتور گردید و در نهایت، با تداوم حرکت، سرزمین ماد را فرا گرفتند.

در میان آریایی‌های مهاجر، سه گروه بزرگ و مهم به وجود آمدند: مادها، پارسها، و پارتها. این سه گروه نژادی نقش بسزایی در تاریخ ایران باستان ایفا کردند. مادها در نواحی مختلف شمالی و شمال‌غربی ایران پراکنده شدند. پارسها به منطقه‌های جنوب‌غربی از دریاچه ارومیه مهاجرت کردند و قرار گرفتند. این قوم در آینده، امپراتوری اختصاصی خود یعنی امپراتوری هخامنشی را بنیان نهادند. پارتها نیز به سرزمین‌های جنوبی و غربی از ایران پراکنده شدند.

از این نوع تقسیمات نژادی و مهاجرت‌ها، تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جدیدی در ایران باستان به وجود آمد. آریایی‌ها با ورود به این سرزمین‌ها، سازمان‌دهی نسل‌های جدیدی از ایرانیان را آغاز کردند و تداوم این فرآیند، نقش مهمی در تاریخ این منطقه ایفا نمود.

هم‌جواری دو قوم پارس و ماد در نهایت به برخی درگیری‌ها منجر شد، حکومت مادها با ورود کوروش کبیر، بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی، به پایان رسید. متأسفانه، تا به حال اطلاعات کافی از مادها به‌صورت نوشتاری یا حتی غیرنوشتاری در دست نیامده است.

به جز نوشته‌های هرودت، اطلاعات کمتری از زندگی و تاریخ مادها وجود دارد. از منابع دیگر نیز می‌توان به مکاتبات و گزارشات آشوریان و بابلیان اشاره کرد که به‌صورت پراکنده و محدود به برخی جزئیات از تاریخ مادها اشاره دارند.

هرودت به‌عنوان یکی از نخستین تاریخ‌نگاران یونانی، در اثر خود شرح جزئیات تاریخ مادها را ارائه کرده است. او ادعا می‌کند که مادها نخستین قومی بودند که از سلطه آشور خود را آزاد کردند. طبق گزارشات هرودت، در یک مجلس مشورتی میان سران قبایل ماد، دیااکو به عنوان شاه ماد انتخاب شد و به خواسته­ هایش که ایجاد تشریفات و گرد هم آمدن مادها و تاسیس شهری جدید و کاخی باشکوه بود، مردمان تن دادند.

پس از 53 سال حکومت دیااکو، پسر او به نام فروتیش شاهی را به ارث برد. بنا به گفته هرودت، پارسی‌ها نخستین قومی بودند که تحت حمله مادها قرار گرفتند و مورد اخلاقی و سرزنش‌های مادها قرار گرفتند. پس از این حمله، فروتیش به آشور حمله کرد و در نبردی کشته شد.

سپس حکومت به فرزندش، هوخشتره، منتقل شد. او با تشکیل ارتش منظم به جنگ با آشوریان پرداخت و درگیر حمله سکاها شد، که به 28 سال حاکمیت سکاها بر ماد منجر شد. هوخشتره سرانجام با موفقیت سکاها را شکست داد و برای حمله مجدد به آشوریان آماده شد. در نهایت، با همراهی بابلیان، آشوریان را شکست دادند.

هرودت در نهایت حکومت 25 ساله فرزند آخرین پادشاه ماد، آستیاگ را تا انتقال قدرت به پارس توسط کوروش کبیر شرح می‌دهد.

با توجه به اطلاعات موجود، می‌توان نتیجه گرفت که حکومت مادها در واقع اولین شاهنشاهی یا امپراطوری در ایران نبود، بلکه بهتر است آن را یک مجموعه سیاسی ثابت دانست. این نظر ممکن است ناشی از باور عمومی باشد که قدرت معادل با آشوریان باید باشد تا بتوانند آشور را منهدم سازند؛ به عبارت دیگر، این باور وجود دارد که مادها نیز امپراطوری داشته‌اند.

همچنین، ارتباط نزدیک مادها و پارس‌ها و نقش مادها در امپراطوری پارس‌ها می‌تواند باعث ایجاد این ایده شود که مادها پیش از ظهور پارس‌ها نیز امپراطوری داشته‌اند. نام مادها همیشه به همراه امپراطوری پارسیان ذکر شده و این موضوع به تقلید از الگوی هرودت در توجه به امپراطوری ماد سوق داده است.

در اینجا، گروهی از پژوهشگران مادها را همراه با بابل در ماجرای سقوط آشور نقش برتری ایفا کرده و معتقدند که حضور کمرنگ مادها در گزارش‌های بین‌النهرین ممکن است ناشی از عدم انتقال صحیح این خبر از سوی بابلیان باشد.

با این حال، همکاری بابلیان در این عملیات نقش مهمی در پیروزی مادها داشته و تمام شواهد نشان می‌دهد که این بابلیان بودند که از لحاظ ارضی از شکست آشوریان بهره‌مند شدند، و مادها از این پیروزی‌ها سهم کمتری به‌دست آوردند. این نشان‌دهنده‌ی عدم برتری مادها بر سایر اقوام در این اتحادیه است.

نام مادها برای اولین بار در کتیبه‌های شالمانسر سوم در اواخر قرن نهم پیش از میلاد آمده است. با توجه به گزارشات آشوریان، این اقوام ایرانی از نظر آشوریان اهمیت یکسانی داشتند و در تحت سلطه آوردن و یا خراج گذاری و ارسال هدیه و گروگان، نام مادها و پارس‌ها بدون برتری از یکدیگر آمده است.

بر اساس این اطلاعات، هیچ یک از این اقوام برتری خاصی بر دیگری نداشته‌اند، و ویژگی‌های جغرافیایی منطقه غرب زاگرس نشان‌دهنده‌ی وجود شمار زیادی واحد سیاسی کوچک و پراکنده بوده است.

در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که تا کنون نمی‌توان از پادشاهی متمرکز یا یک امپراطوری مادی در این زمان حکایت کرد. وقایع بعدی نظیر جنگ با لیدی‌ها که بدون نتیجه به پایان رسید و یا جنگ با پارسیان که به نابودی سیاسی مادها منجر شد، نشان می‌دهد که مادها در این دوران به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی برتر در این اتحادیه شناخته نمی‌شدند.

به نحوی متفاوت از گزارشات هردوت و با استناد به منابع و گزارشات آشوری،  می توان نتیجه گرفت که شاهان ماد هیچ‌کدام به یک ساختار دولتی متمرکز و دائمی مانند شاهان آشور دست نیافته‌اند. در آن روزگار، احتمالاً به دلیل تاثیر سقوط آشور که تا آن زمان به عنوان تأمین‌کننده امنیت جاده‌های تجاری غرب به شرق، و به‌عنوان عاملی که باعث رشد اقتصادی و سیاسی همسایگان می‌شد، شناخته می‌شد، حرکتی به سوی اتحاد و یکپارچگی سیاسی صورت گرفت. اما این تغییرات به یکباره و به نظر می‌آید که زیر تأثیر سقوط آشور رخ داده باشد و باعث رکود و افول مناطق مرتبط شده با آشور شده باشد.

از سوی دیگر، مولفه‌هایی که برای تشکیل یک دولت دائمی ضروری بودند، در جامعه مادها وجود نداشت. وجود یک دستگاه اداری، قشربندی اجتماعی، مقامات و مشاغل منظم، ارتش و ساختار نظامی، منبع منظم درآمد، ایدئولوژی برای مشروعیت‌زایی، و حتی قانون و نظم در جامعه مادها به شدت کمبود داشت. حتی اطلاعات ارائه شده توسط هردوت نیز با ویژگی‌های یک امپراطوری یا شاهنشاهی هم‌خوانی ندارد.

بعضی پژوهشگران معتقدند که نامگذاری شاهنشاهی یا امپراطوری برای مادها توسط هردوت به‌منظور سهولت در شرح حوادث متنوع و پرآکنده آن دوره صورت گرفته است. این تفاوت‌ها و عدم تطابق با ویژگی‌های یک امپراطوری، موجب می‌شود که ادعاهای هردوت در مورد امپراطوری مادها به شکل کامل قابل قبول نباشد.

از این منظر، به نظر می‌رسد که مادها نه تنها یک امپراطوری تشکیل نداده‌اند، بلکه موفق به تشکیل یک دولت دائمی هم نشده‌اند و تنها در مواقع بحرانی، اتحادیه‌ای با ساختار قبیله‌ای تشکیل می‌دادند. می‌توان نتیجه گرفت که جامعه مادها در حال دگرگونی مداوم بوده و شاید به سمت دولتی دائمی حرکت می‌کرده‌اند، اما شرایط تحت تأثیر سقوط آشور این جریان را متوقف کرده است.

در نهایت، با توجه به جایگاه سیاسی و نظامی مادها در منطقه، ممکن است عجیب به نظر آید که آنها به جای تلاش برای برقراری روابط دوستانه با پارس‌ها (که از نظر نژادی، فرهنگی و اجتماعی به آنها نزدیک‌تر بودند)، در فکر سلطه بر آنها بوده‌اند.

به خصوص که منابع آشوری و بابلی و شواهد تاریخی نشان می‌دهند که پارس‌ها استقلال و توانمندی نظامی داشته‌اند و در پیمان‌های نظامی علیه آشوریان شرکت کرده و در نهایت موفق به سلطه بر سرزمینشان، قلمروی شرقی عیلامی‌ها، در زمان فرمانروایی مادها در منطقه‌ی زاگرس شده‌اند.

آمیختگی دو قوم ایرانی و بومی

نگاهی به تاریخ آمیختگی دو جامعه ایرانی و بومی، از زوایای مختلف ما را به دورانی بی‌نظیر می‌برد. در تپه‌ی باستانی سیلک، بازسازی‌ها از ورود مهاجمان ایرانی با گله، زنان، و کودکان خود به نجد ایران خبر می‌دهند. این مهاجمان ابتدا به خدمت امرای محلی می‌پیوسته و سپس خود جایگاه بالاتری را به دست می‌آوردند.

آثار باشکوه یک امیر تازه‌وارد در قله‌ی تپه‌ای مصنوعی در سیلک نماد از آغاز یک دوره جدید است. قبرهای دیگر در کف خانه حفر نشده‌اند و گورستان چند صد متر دورتر از آن واقع شده است. اموات با لوازم متنوع در خاک  دفن می شدند، سلاح‌ها از مفرغ و آهن می‌باشند. نقوش ظروف سفالی نیز از سیلک تا نقاط مختلف ایران به ویژه نجد، شاهد ذوق هنری و فرهنگ متنوعی هستند.

پس از حمله اقوام ایرانی، جامعه بومیان به شکلی دیگر طراحی شد. آنان مانند رعایا برای امیران فرمانروا کار می‌کردند و تدریجاً جامعه با طبقات مختلفی روبرو شد. تیره‌های ایرانی، شاهنشاهی بزرگی را رقم زدند و پس از سده‌ها، به عنوان فرمانروایان آسیا شناخته شدند.

سوالات متداول درباره مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران

۱. آریایی‌ها چه کسانی بودند و به کجا مهاجرت کردند؟

آریایی‌ها جزو اولین اقوامی بودند که از دشت‌های آسیای میانه به جغرافیای ایران مهاجرت کردند. آنها از اقوام هندوایرانی به شمار می‌آمدند و در ایران ساکن شدند.

۲. مفهوم واژه "آریا" چیست؟

واژه "آریا" از واژه‌هایی است که در متون سانسکریت و اوستایی به کار برده شده است. این واژه معمولاً به اقوام هندوایرانی اطلاق می‌شود و مفهوم مذهبی و جغرافیایی دارد.

۳. چرا آریایی‌ها به ایران مهاجرت کردند؟

آریایی‌ها از دشت‌های آسیای میانه به دلیل مختلف، از جمله تغییرات جغرافیایی و مذهبی، به ایران مهاجرت کردند. این مهاجرت‌ها تأثیرات عمیقی بر تاریخ و فرهنگ ایران گذاشت.

۴. آیا واژه "آریا" به تمام اقوام هندواروپایی اطلاق می‌شد؟

اصطلاح "آریا" در ابتدا به همه اقوام هندواروپایی اطلاق می‌شد، اما به مرور زمان و با پیشرفت فرهنگ و تمدن، به معنای اقوام خاصی از هندوایرانیان محدود شد.

۵. آیا مهاجرت آریایی‌ها به ایران تأثیراتی بر فرهنگ و تاریخ این منطقه گذاشت؟

بله، مهاجرت آریایی‌ها به ایران تأثیرات گسترده‌ای بر فرهنگ، زبان، و تمدن این منطقه داشت. این تأثیرات عمیق در تاریخ و تمدن ایران به‌خصوص در دوره‌های باستانی قابل مشاهده است.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • استفاده از واژه «اسرائیل» در رسانه‌های عراقی ممنوع شد
  • امروز، روز شیراز؛ شهر شعر و هنر و حافظ/ شهرها همه بازند و شیراز، شهباز
  • امروز، روز شیراز؛ شهر شعر و هنر و حافظ
  • آریایی‌ها چه کسانی بودند؟/ نگاهی عمیق به مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران
  • کلید واژه پیشرفت صنعت بیمه
  • راهکارهایی برای عقب انداختن یائسگی در طب سنتی + ویدئو
  • بیا در آغوشم؛ به یاد «حسین بختیاری» که بهار پر کشید
  • آن چه علم به تازگی درباره قاعدگی زنان کشف کرده است
  • معلم به‌یادماندنی‌ترین واژه علم‌آموزی